86 ـ سیر مباحث مربوط به ادله

سیر مباحث مربوط به ادله

اصولیون، لفظ «دلیل» را به عنوان یک مصطلح، به معنای «آن‌چه که دلالت بر حکم شرعی می‌کند»، در مقابل اصل عملی به کار می‌برند که به جای دلالت بر حکم شرعی، تنها به تعیین وظیفۀ عملی مکلّف بسنده می‌کند. مرحوم شهید صدر در حلقات خود، معمولاً مقیّد است که از مصطلح مزبور، به «دلیل محرز» تعبیر کند، و در مقابل از اصل نیز گاه به دلیل عملی تعبیر نموده است، امّا در هیچ یک از سه تقریر مطبوع دروس خارج اصول او چنین تعابیری (دلیل محرز ـ دلیل عملی) دیده نمی‌شود.

به هر حال، دلیل را بر دو قسم می‌کنند: شرعی (یا نقلی) و عقلی، دلیل شرعی صادر از شارع است، مانند کتاب الله و قول معصوم. و دلیل عقلی، قضیّه‌ای است که عقل آن را درک می‌کند و در استنباط حکم شرعی دخیل است. مانند: «ظلم قبیح است» و «ایجاب یک شیء مستلزم ایجاب مقدّمۀ آن است».

دلیل شرعی نیز خود بر دو قسم لفظی و غیر لفظی تقسیم می‌شود، اوّلی از جنس لفظ است، مثل آیات قرآن و اقوال معصوم، بر خلاف دوّمی که گاه آن را «لبّی» نیز می‌خوانند، مثل فعل معصوم و سکوت (تقریر) او.

به ترتیب حلقۀ ثالثه، ابتدا به دلیل شرعی ـ اعمّ از لفظی و لبّی ـ خواهیم پرداخت و پیرامون آن در سه محور بحث خواهیم کرد:

1 ـ شناسایی ظهورات و دلالات دلیل شرعی

2 ـ اثبات صدور دلیل از شارع[1]

3 ـ اثبات حجّیت ظهور[2]

روشن است که مبحث اوّل و سوّم مربوط به دلالت دلیل شرعی است، امّا مبحث دوّم، مربوط به سند دلیل شرعی است، به عبارت دیگر: اوّلی و سوّمی به دلیلیت دلیل شرعی و دوّمی به شرعیّت آن می‌پردازد.

1 ـ شناسایی دلالات دلیل شرعی

در این مبحث، از دلالاتی سخن خواهیم گفت که لزوماً در دائرۀ «ظهور» نمی‌گنجد، مثل دلالات فعل معصوم ‌ـ علیه السلام ـ ، یا دلالت سکوت او بر رضای او که بر پایۀ عقل استوار است. بنابراین می‌توان گفت که «دلالت» اعمّ از «ظهور» است.

دانستیم که دلیل محرز شرعی خود بر دو قسم لفظی و غیر لفظی است، از آنجا که هر یک از این دو قسم، دلالت‌های خاصّ خود را دارد، این مبحث را در دو بخش دنبال خواهیم کرد:

1 ـ شناسایی دلالات دلیل شرعی لفظی

2 ـ شناسایی دلالات دلیل شرعی غیر لفظی

شناسایی دلالات دلیل شرعی لفظی

استنباط فقهی بسیار «لفظ محور» است، احکام فقهی را عمدتاً باید از لابلای الفاظ به کار رفته در قالب آیات و روایات و معاقد اجماعات شناخت، از این رو مباحث دلالات الفاظ، جایگاه کهن و کلیدی در عرصۀ استنباط حکم شرعی دارد، سراغ این مباحث را در قدیمی‌ترین کتب اصولی برجای مانده، از قبیل «الرساله» محمّد بن ادریس شافعی و تذکره شیخ مفید در حجم وسیع می‌توان گرفت. امّا با همۀ اینها، مباحث زائد بسیار در این بخش از علم اصول دیده می‌شود که نیازمند پیرایش و پالایش است.

این مباحث قرابت‌هایی با مباحثی از قبیل: هرمونوتیک و قبض و بسط تئوریک شریعت داشته و با مباحث زبان‌شناسی نوین بعضاً اهداف مشترکی را دنبال می‌کند.

ابحاث لفظی در علم اصول تنوّع بسیاری دارد، گاه به دنبال دالّ، گاه به دنبال مدلول، و گاه به دنبال شناخت جنس دلالت است و گاه نیز به حلّ شبهات مربوط به دلالت الفاظ می‌پردازد[3].

 


[1] . شهید صدر، از این مبحث، با عنوان «صغرای دلیل شرعی» نام برده است، علّت آن است که دلیل شرعی از دو مقدّمه تشکیل می‌شود:

صغری: از شارع مقدّس، این دلیل صادر شده است.

کبری: و این دلیل در فلان امر حجّت است.

نتیجه: از شارع مقدّس حجّتی در این امر صادر شده است.

پس بحث از صدور دلیل شرعی، بحث از صغرای دلیل شرعی است.

[2] . با توجّه به قیاسی که در پاورقی قبلی برای دلیل شرعی بیان شد، مبحث اوّل و سوّم، صغری و کبرای قیاس دیگری را تشکیل می‌دهند که نتیجۀ آن کبرای قیاس دلیل شرعی است، به این نحو:

صغری: این دلیل ظاهر در فلان امر است. (مبحث اوّل)

کبری: هر ظاهری حجّت است. (مبحث سوّم)

نتیجه: این دلیل در فلان امر حجّت است. (کبرای قیاس دلیل شرعی)

[3] . شهید صدر در دروسٌ فی علم الاُصول، ج2، ص77 تا 79 به ذوق خود، مباحث الفاظ در علم اصول را دسته‌بندی کرده است که مطالعۀ آن خالی از لطف نیست.

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

15 + هجده =