بازی با جان مردم با برداشت‌های سطحی از ‏روایات!‏

بازی با جان مردم با برداشت‌های سطحی از ‏روایات!‏
بعد از شیوع ویروس خطرناک کرونا در کشور، رسانه منسوب به یکی از ‏مدّعیان #طب_اسلامی، با انکار مُسری بودن ویروس مزبور، در یک اقدام ‏قابل پیگرد قضایی، به مردم توصیه کرده است که به دستورات بهداشتی اعتناء نکنند و در ‏جمع‌های فامیلی و مذهبی حاضر شوند!‏

با وجود آنکه دیدگاه حقیر راجع به مبانی سست طبّ ادّعایی فوق و نادرستی استخراج ‏گزاره‌های طبّی بر پایه قواعد فقه اجتهادی، به اشکال مختلف و به تفصیل منتشر شده و ‏تاکنون هیچ نقد درخوری از سوی مدّعیان به دستم نرسیده است، در صدد برآمدم به عنوان ‏نمونه، یک مورد از نسخه‌پیچی‌های برخی از مدّعیان طبّ اسلامی را بر اساس همان قواعد اجتهادی ‏در بوته نقد قرار دهم تا معلوم شود که اینان چگونه با برداشت‌های غلط و سطحی از احادیث، ‏به خود اجازه می‌دهند، با جان و سلامت مردم بازی کنند:‏

طبق حدیث مروی در کتب فریقین، پیامبر ص به مردی که از ‏واگیری مرض جَرَب (گری) بین احشام خود نگران بود، فرمود: «لا عَدْوى و لا طِیَره و لا ها‏مَه و لا شُؤم و لا صَفَر…» (الکافی، ج۸، ص۱۹۶).‏
مُدّعی با استناد به حدیث، ادعا کرده است که هیچ مرضی مسری نیست و بر این اساس مردم را ـ با چاشنی توهین به حوزه ـ تشویق به حضور در مجامع عمومی کرده ‏است! حال آنکه با غض نظر از اشکال سندی به جهت جهل به راوی ‌‏(نضر بن قرواش) ـ تا آنجا که علامه مجلسی در مرآه العقول حدیث را ‌‏«مجهول» خوانده ـ و نیز با غض نظر از تعارض آن با اخباری که بر مسری بودن امراضی مانند طاعون و وبا دلالت دارد ‌‏(رک: وسائل، ج۲، ص۴۲۹، باب۲۰ از ابواب احتضار)، ‏از حیث دلالی نیز، استناد به حدیث فوق برای چنین سخن گزافی ایرادات متعددی دارد:‏

اولاً: در لغت عرب، اطلاق «عدوی» به هر نوع واگیر ثابت نیست، بلکه به نظر می‌رسد ‏فقط در مورد مرض جرب و نهایتاً جزام و بَرَص ـ که عرب جاهلیت آن‌ها را شوم و واگیردار ‏می‌پنداشت و از مجالست با مبتلایان پرهیز می‌کرد ـ به کار می‌رفته است.‏
عبارات لغت‌شناسان متقدّم در مورد واژه «عدوی»، گواه عرض ما است؛ مثل ابن دُرَید (م ‏‏۳۲۱ ق) در جمهره ‏(ج‏۳، ص۱۲۳۰): «عَدْوى‏: من‏ عدْوى‏ الجَرَب و ما أشبهه‏». یا ازهری ‏‏(م۳۷۰ ق) در تهذیب ‏(ج‏۳، ص۷۳)‏: «و العَدْوى‏ أن یکون ببعیر جَرَب أو بإنسان جُذَام أو ‏بَرَص فتتّقی مخالطته…‏ ‏». ‏
وحشت اعراب از مرض جرب و جزام، نه صرفاً به جهت خود بیماری، که به جهت شومی ‏حتمی موهوم آن در فرهنگ جاهلیّت بود، به گفته ازْدی (م ۴۶۶ ق) در کتاب الماء ‏(ج‏۲، ‏ص۷۷۴) ‏توجّه کنید: «أنّه نفى لِما کانت تعتقده العرب من أنّ المرض یُعدى بطبعه من غیر ‏اعتقاد تقدیر الله». لذا به نظر می‌رسد هدف پیامبر التفات دادن اعراب جاهلی به نقش خدا و ‏خواست او در وقایع زندگی بود.‏
شاهد دیگر این قضیه، موارد نفی‌شده بعدی در حدیث فوق است که به قرینه «وحدت ‏سیاق» می‌تواند بر مقصود پیامبر از «لا عدوی» و اینکه ناظر به باورهای پوچ جاهلی است، ‏دلالت کند:‏
‏«طیره»: پرنده‌ای که اعراب با دیدن آن یا شنیدن صدای آن فال بد می‌زدند.‏
‏«هامَه»: جغد که به اعتقاد آنان، از استخوان یا روح اموات پدید آمده بود.‏
‏«شُؤم»: شومی و بدیُمنی که به بعضی از افراد، اشیاء یا وقایع نسبت می‌دادند.‏
‏«صَفَر»: ماری که به خیال آنان، در شکم انسان جای داشت و در وقت گرسنگی او را ‏می‌گزید، یا ماه صفر که از دید عرب جاهل، ماهی نحس و آکنده از بلا و فتنه بود.‏
بدیهی است که هیچ یک از این موارد، ربطی به حوزه سلامت و طبابت ندارد، بلکه وجه ‏مشترکشان این است که عرب جاهلی آن‌ها را تماماً نحس می‌شمرد و در صورت مواجهه، ‏بدون آنکه حسابی برای مشیّت الهی باز کند، منتظر وقوع حادثه ناگواری می‌نشست. به این ‏مناسبت، نبی خدا ص همه آن‌ها را یک‌جا و در در یک سیاق انکار کرده است.‏

ثانیاً: بر فرض که «عدوی» لغتاً «واگیری در همه امراض» را معنی دهد، به مقتضای اینکه ‏سؤال مرد عرب در مورد خصوص «جرب» است، اطلاق حدیث نبوی به جهت وجود «قدر ‏متیقن در مقام تخاطب» قابل تمسّک نبوده و نمی‌توان به استناد آن، اصل واگیری را در مورد ‏هر مرضی انکار کرد!‏

ثالثاً: با همه این‌ها، وجود بیماری‌های مسری، امری قطعی و مورد اتّفاق همه اطبّای کهن و ‏مدرن، بلکه از وجدانیّات هر انسان عاقلی است، و وجدانیات قطعی، حتی از دید خود ‏اخباریان سنّتی نیز حجّت بوده و نمی‌توان با تمسّک به ظاهر یک حدیث، آن‌ها را نادیده ‏گرفت.‏

مضاف بر همه این‌ها، همان‌طور که بارها گفته‌ایم، حدیث مزبور و امثال آن، بر فرض ‏تمامیّت سندی و دلالی، یک حجّت ظنّی تعبّدی بیش نیست که در حوزه‌ آثار تکوینی و ‏وضعی (مثل درمان‌گری) قابل استناد نیست.‏
و قس علی هذا، سایر نسخه‌هایی که این مدّعیان برای بیماران ساده‌دل خود می‌پیچند!‏

قم / ۶ اسفند ۹۸‏

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

4 + سه =